کاراکتر و قدرت و مشخصات صدای استاد گلپا از دیدگاه دکتر شاهین فرهت

گفتگوی ویژه این پرونده با عنوان «الهیات موسیقی: هنر، سرگرمی نیست» با حضور دکتر «شاهین فرهت» موسیقی‌دان و «اکبر گلپایگانی» خواننده موسیقی ایرانی درباره وضع موسیقی ایران به چاپ رسیده و گلپا پس از سال‌ها دیدگاه‌های انتقادی خود را پیرامون مسائل مختلف عرصه هنر مطرح کرده است. دکتر فرهت خالق سمفونی امام رضا، پیامبر اعظم، امام علی و… در گفتگو با مریم هوشمند دبیر تحریریه عصر اندیشه می‌گوید: «ایران سرزمین شعر است، نه موسیقی» و اکبر گلپایگانی نیز تاکید می‌کند که «اول باید آدم و بعد هنرمند شویم.»  در ادامه به این گفتگو  می پردازیم:

در مدرسه موسیقی شهر ملان سل سوئد که حدود ده سال آنجا زندگی کردم، درسی به نام فرهنگ و جامعه تدریس میکردم. در این درس موسیقی را مورد مطالعه و بحث قرار دادم که رشته خودم هست. چون موسیقی‏دان‏های ایرانی اکثراً نابغه بالفطره هستند و نقد و مطالعه علمی موسیقی در ایران نیز یک امر بسیار جدیدی است، اما متاسفانه در اکثر برنامه‏ هایی که در ایران برگزار میشود، علمی صحبت نمی‏کنند. مثلاً میگویند «مرتضی‏ خان محجوبی» چقدر عالی و خوب بود، اما این تعریفها، بحثهای علمی نیستند.

از طرفی هم در موسیقی کلاسیک غرب کوچکترین آثار آهنگسازان مورد مطالعه قرار گرفته و درباره آن کتاب‏ها نوشته شده، اما در ایران تازه این راه شروع شده است. در آن جلسه من درباره کاراکتر، قدرت و مشخصات صدای «اکبر گلپایگانی» صحبت کردم. نمونه‏ هایی را پخش کردم و در آخر خیلی از شاگردان عاشق این صدا و این تحریر شدند که من همیشه این تحریر را با تریل در موسیقی کلاسیک مقایسه میکنم.

اولین کاراکتر صدای ایشان این است که از جهت دینامیک بسیار با خوانندگان دیگر متفاوت هستند. شاید از جهت دینامیک تنها کسی که قابل مقایسه با ایشان باشد، صدای «محمدرضا شجریان» است.دینامیک یعنی صدا را در کمترین زمان ممکن از پیانیسیمو به فورتیسیمو میرساند. در گل‏های رنگارنگ ۱۸۲ که به نظرم از شاهکارهای صدای ایشان است، ما قدرت دینامیکی صدای گلپایگانی را حس میکنیم؛ یعنی برخی جاها به قدری ملایم و نرم است و ناگهان کِرِیشندو میکند و به اوج میرسد. اوج صدای گلپایگانی هم نهایت قدرت صدای ایشان نیست؛ زیرا این تکنیک مقداری خداداد است و به نظر میرسد ایشان تمرین میکرده، حالا که در خدمتشان هستیم نیز میگویند من تمرین میکنم.

من ده سال پیش هنوز ایشان را ندیده بودم و فقط از روی کارهایشان او را قضاوت کردم. بنابراین، دینامیک چیزی بوده که در قبل هم وجود نداشته است. خوانندگان و خیلی از موسیقی‏دانان سنتی ما که به آن تکیه میکنند یا معمولاً خیلی فورته یا خیلی ملایم میخواندند، اما پستی وبلندیهای ناگهانی در صدای آنها خیلی کم بود. من خودم صدای «رضا قلی میرزا ظلی» را بسیار دوست دارم. اکثراً میبینیم فورته میخواند و نهایت صدای خودش را ارائه میداد.دیگر اینکه تونالیته‏ای که ایشان میخواند، ظاهراً حالا نمی‏دانم این را با نوازنده چک میکردند یا نه، مثلاً وقتی با پیانو میخواندند، میگفتند من اکنون میخواهم اصفهان لامینور یا اصفهان سورمینور را بخوانم. هیچوقت در نهایت اوجش به نهایت صدا نمی‏رسد. کاراکترش این بود که در آخرین نت‏های بسیار زیر، هنوز قدرت خواندن صداها و دانگ‏های صدای بالاتر را داشتند و آن‏جوری که ما گاهی به جیغ نسبت میدهیم، هیچوقت چنین چیزی را در گلپایگانی ندیدم.

در اپرای غربی فصلی به نام جیغ است، در اپرای اوژن اونگین چایکوفسکی آخرین لحظه تاتیانا در روی نت C بالای خط حامل جیغ میکشد و این جزء فرهنگ اپرایی است. ولی در موسیقی ایرانی تا جایی که من اطلاع دارم، به آن صورت نداریم.

دومین نکته، ابتکار در ایجاد ملودی در آواز است. این حرف یعنی چه؟ تصنیف ملودی‏ها، آهنگ‏هایی است که نوشته شده و خواننده یاد میگیرد، یا اگر نت بلد است جلویش میگذارد، اگر هم بلد نیست یاد میگیرد؛ اما آواز ایرانی کلاً پس از یکسری ملودی‏های مامور یا درآمد یا گوشه‏های معروف، روی ملودیای که هم نوازنده و هم خواننده خلق میکند، بنا شده است. اگر شما به اکثر آوازهای ایرانی گوش کنید، میبینید تقریباً با یک اشل و با یک سیستم میخوانند.

گلپایگانی اولین فرد در آواز ایرانی است که اگر تصنیفی در آن قطعه وجود داشت، آن را یاد میگرفتند و ملودی آواز را از آن تصنیف الهام میگرفتند و در نهایت یک فرم و یکدستی و چسبندگی به آن قطعه میدادند. نتیجه این امر، ایجاد یک چسبندگی و منطق موسیقایی میشود. درعین حال، خود خواننده هم الهام میگرفت و فقط برای این هم نبود تا به شنونده القاء کند. ایشان در طول خوانندگی از صدای ردیف الهام میگرفت تا ملودی‏های جدید خلق کند.

سومین نکته که بسیار موثر هست و این کاراکتر سبب شد تا گلپایگانی آواز را حتی میان مردم عادی ببرد، (مردمی که فرهنگ و سواد موسیقایی نداشتند) بدون اینکه کوچکترین اثری از چیپ شدن یا ارزان شدن داشته باشند؛ تن صدای گلپایگانی است که بسیار زیباست. خیلی از خوانندگان ایرانی که اسم نمی‏برم، تکنیک بالایی دارند، ولی آهنگ صدای زیبایی ندارند. صدای گلپایگانی در عین اینکه تکنیک بالایی دارد،  تن صدای بسیار دلنشینی دارد. تنها ایرادی که من همیشه گرفتم این است که چون ایشان تکنیک بسیار بالایی دارند، برخی اوقات زیاد از آن استفاده میکنند. من برخی از اوقات دوست داشتم تحریر‏های گلپایگانی کمتر باشد، ولی این نشاندهنده قدرت صدای ایشان است.چهارمین نکته، سلیقه است.

در موسیقی کلاسیک هم همین‏طور است: گاهی هنرمند تکنیک دارد، ولی سلیقه ندارد. گلپایگانی یکی از باسلیقه‏ترین خوانندگان ایرانی است. کمتر دیدم یا اصلاً ندیدم که کسی بگوید من صدای گلپایگانی را دوست ندارم. این خیلی مهم است. در مورد خیلی از نوازندگان و خوانندگان این را گفته اند. خیلی‏ها گفتند من از سنتور نجاحی خوشم نمی‏آید، ولی من نشنیدهام کسی آواز گلپایگانی برایش دلنشین نباشد.

من از کودکی رشته‏ام موسیقی کلاسیک است و ایشان یکی از افرادی بودند که من را در نوجوانی به موسیقی ایرانی تشویق و ترغیب کردند. منظور از کاراکتر سلیقه این است که گلپایگانی میداند کی باید شروع کند، کی باید دولوپمان به آوازش شود و کی تمام کند. حالا وارد انتخاب شعر نمی‏شوم، آن مقوله دیگری است.

پنجمین نکته، صدای ایشان است که قابلیت پرش، در این خواننده زیاد است. ما میدانیم در دستگاه و موسیقی و آوازهای ایرانی یک اوج وجود دارد. این اوج در بیات اصفهان، بیات راجع، یا در سه گاه مخالف، در همایون، بیداد، در ماهور، دلکش، در افشاری، عراق است. این‏ها معمولاً یک چهارم بالا میروند و ملودی خاصی دارند. فرض کنید در سه گاه مخالف دراماتیک میشود، در چهارگاه زابل دراماتیک میشود، در همایون بیداد، شوشتری دراماتیک میشود. این‏ها یک چهارم بالا میرود. خیلی از خوانندگان برای اینکه صدایشان آماده نیست یا برای اینکه خیلی مطمئن باشند، اول یک پنجم فاصله پایین میآیند، حالا کسانیکه نت می‏دانند درک میکنند من چه میگویم. یک پنجم پایین میآیند و یک مقدار میخوانند و بعد یک اکتاو بالا میپرند. گلپایگانی تقریباً هیچوقت این کار را نمی‏کرد و از اول وقتی میخواست از همایون به بیداد برود، بدون اینکه کوچکترین فالشی در صدایش ایجاد شود، به پنجم و بالاتر میرفت. در ماهور به عراق میرفت و الی آخر. برخی اوقات بود که خواننده وقتی یک چهارم پایین میآمد و یک اکتاو بالا می‏رفت، آن حالت هیجان و دراماتیک از موسیقی سلب میشد.

البته خیلی چیزها در این تکنیک موثر است و یکی از دلایلی که صدایش را حفظ کرده، سالم زندگی کردن ایشان است که نکات آموختنی برای جوانان دارد.  البته برای خوانندگان دیگر مثل بنان و قوامی این آنالیزها را کرده ام. در محمودی خوانساری تقریباً نمیشود این آنالیز را داشت، چون ویبراسیون زیاد دارد. اینکه گفتم گلپایگانی ویبراسیون بیخودی نمیدهد، صدای صاف اوست و فقط تحریر را در جایی که لازم باشد، انجام میدهد. در نهایت چه خوب است گلپایگانی وجود دارد تا مثال بسیار خوبی باشد برای نکاتی که عنوان کردم.

گفتگو کننده:مریم هوشمند

منبع:مجله عصر اندیشه

کانال رسمی اکبر گلپا

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن