موسیقار چیست؟
موسیقار یا موسیقال (musiqār) در فرهنگ نامه های مختلف به معنی خنیاگر , موسیقی دان, نغمه پرداز, ساز زن, نوازنده ،نوعی ساز دهنی و نیز نام مرغ افسانه ای که در منقارش سوراخهای بسیار داشته است، آمده است. توضیحات بیشتر در ادامه مطلب …
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹موسیقال› [قدیمی] musiqār ۱. نوعی ساز؛ سازدهنی.۲. در افسانهها، مرغی که در منقارش سوراخهای بسیار است و از آن سوراخها آوازهای گوناگون برمیآید.
موسیقار. (معرب ، اِ) ۞ یک نوع سازی که از نی های بزرگ و کوچک ترتیب داده اند. (ناظم الاطباء). نام سازی است که در آن نی هائی بزرگ و کوچک به اندام مثلث با هم وصل کنند. (غیاث ) (از آنندراج ) (از برهان ). سازی است که اروپائیان آن را فلوت پان ۞ گویند و امروز به سازدهنی مشهور است. ساختمان این ساز از نایهای کوچک و بزرگ که در کنار هم نهاده اند تشکیل می گردد.اولیای چلبی انواع مختلفی از موسیقار را ذکر کند و گوید: بزرگ آن را «بطال » و کوچک آن را «جرفت » می نامیدند. در زبان ترکی آن را «مزمار دودگی » می خوانند و این نوع ساز هرچند که فعلاً در ترکیه معمول نیست، نوعی از آن در رومانی وجود دارد. این ساز شاید همان سازی باشد که آن را امروزه در بالکان «موسکال » می نامند. آلتی است از آلات موسیقی چون بربط و جز آن. آلت موسیقی است از جنس نای . نایلوس. (از یادداشت مؤلف ). موسیقور. (مفاتیح ). سرنای. یراعه. (زمخشری ):
هنوز رودسرایان نساختند به روم
ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار.
به یاد شهریارم نوش گردان
به بانگ چنگ و موسیقار و طنبور
همی نواختی آن لعبت بدیع که هست
نواش مست ولیکن به لحن موسیقار
تا چکاوک بست موسیقار بر منقار خویش
ارغنون بسته ست بلبل بر درخت ارغوان
چشم موسی تار شد بر طور غیرت ز انتظار
از لب داود صوتی به ز موسیقار کو؟
استخوانم شکل موسیقار شد از غم ظهیر
در صفیر آید تنم چون برکشم فریاد را
به بهار و شکوفه خوش سازد
نحل و موسیجه لحن موسیقار
نغمت و الحان بلبل شکسته شد و اوتار و موسیقار صلصل گسسته گشت . (سندبادنامه ص ۱۲۴).
همان نغمه دماغش در جرس داشت
که موسیقار عیسی در نفس داشت
چو موسیقار می نالم به زاری
که کار مشکل و دشوار دارم
موسیقار زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) ساز زدن . نواختن ساز موسیقار :
خه خه ای موسیجه ٔ موسی صفت
خیز و موسیقار زن در معرفت (عطار)
منبع:پارسی ویکی
سایر مطالب مرتبط: