آواز و تعریف آن

آواز و تعریف آن

آواز مجموعه ای از نغمه هاست که با ریتم آزاد و برخی اوقات با وزن آمیخته با میزان اجرا می گردد. آوازها در اصل قسمتی از دستگاهها می باشند.

شاید بتوان گفت که موسیقی آوازی با اهمیت تر از موسیقی سازی است. در موسیقی آوازی است که دو هنر بزرگِ، موسیقی و شعر با هم تلفیق می شوند. و بخاطر شکوه و هیبت شعر فارسی، نتیجه آن می تواند بسیار با عظمت باشد. اما متاسفانه این هنر در پنجاه سال اخیر رو به افول گراییده است. خواننده گان بزرگ دو نسل پیش مانند زنان ، قمر و از مردان طاهرزاده در بین نسل جوان بعدی ، هم پایه ای پیدا نکرده اند.

هنر آواز خوانی 

آواز خوانی ایرانی از هنرهای بسیار مشگل است. بعضی مهارت ها نظیر تحریر و یا آرایه های آواز مستلزم می باشند. علاوه بر آن ، یک خواننده، باید بر ردیف نیز واقف باشد، زیرا در اجرای طولانی تر یک دستگاه، این خواننده است که بداهه سرایی می کند و همراه سازی،  فقط از خواننده تبعیت می کند و اغلب روندی است که از یک کانِن ( canon ) غیر عمدی منتج می شود. بعد از آنکه یک عبارت آوازی خاتمه یافت ، همراه سازی آن را تکرار می کنند و در این حالت خواننده برای نفس گیری و تمرکز روی آنچه که برای عبارت بعدی باید بداهه خوانی کند ، آماده می شود … .  بنابراین « در اجرای ساز و آواز، بعد از خوانده شدن هر مصراع یا بیت ( یا جمله)، ساز جواب می دهد. یعنی نوازنده آهنگی می نوازد که با آهنگِ کلام خوانده شده ارتباط دارد، یا تکرار آهنگ کلام خوانده شده است و یا تکمیل کننده ی آن. به این ترتیب ساز و آواز حالت یک گفت و گوی موسیقایی را پیدا می کند.خواننده و نوازنده می توانند هر یک به تنهایی نیز آواز را اجرا کنند. هنگام نواختن آواز (ردیف سازی) در درجه ی اول و اساسا سعی بر این است که ساز از طرز خواندن تقلید کند.

دو ویژگی مهم دیگر این فرم، یکی بی انتهایی آن و دیگری امکان بیان حالت های بسیار متنوع احساسی و عاطفی اجرا کننده به طور بداهه در هنگام اجراست. باید توجه داشت که بداهه نوازی یا بداهه سرایی نه تنها به معنای improvisation است که اجرا کننده بر اساس آن موظف به ساختن فی البداهه ی آهنگی جدید است، بلکه در موسیقی ایرانی بیشتر به معنای انتخابِ فی البداهه ی در زمان اجراست. اجراکننده ی استاد می تواند با انتخاب مقام های مناسب از یک طرف، و استفاده ی کاملا احساسی از دینامیک موسیقی و دیگر امکانات فضا سازی سازِ مورد استفاده اش از طرف دیگر ، و با آمیختن این دو با هم به آفرینش حالت های احساسی- عاطفی بی نهایت مختلف ، متنوع و بدیعی دست یابد که قابل تعریف و توضیح با کلام نیست.

فرم آواز، شروع و خاتمه و اندازه ی زمانی معین و خاصی ندارد. این فرم اگرچه بیشتر در قالب دستگاه- که خود نوعی فرم ترکیبی است- اجرا می شود، اما اجرا کننده می تواند بدون پیروی از آهنگی خاص یا ریتمی معین با انتخاب مقام های مختلف و دلخواه تا هر مدتی که می خواهد به نوازندگی و خوانندگی ادامه دهد و با ایجاد فضاهای احساسی – عاطفی موسیقایی بدیع، به نوعی نیایش و یا مدیتیشن (meditation) بپردازد.

فرم معمول و کلاسیک آواز درقالب یک دستگاه به این ترتیب است که آواز با یک مقام اصلی که معرِف آن گوشه ی درآمد است شروع می شود و با تغییر مقام هایی که صدای شاهدشان پله پله بالا می رود، ادامه می یابد. معمولا اوج دستگاه یا آواز، مقامی است که شاهدش در فاصله ی اکتاو نسبت به درآمد قرار دارد. در بین تغییر مقام ها امکان برگشت به مقام درآمد- با اجرای فرازی به نام فرود- موجود است، اما این کار ضروری نیست. به هر حال در خاتمه ، با فرود به مقام درآمد؛ آواز پایان می یابد»[۱] .

باید اذعان شود که در واقع ، حلق انسانی کاملترین آلات موسیقی است. آواز بیان احساسات و عواطف و هیجانات و اظهار شادی و تاثر است و ساز بازگو کننده آن احساسات. هر لحنی حالی را به خاطر می آورد و آن حال است که سبب نشاط و هیجان یا انزجار می شود و هر صوتی حالت و و ضعی خاص را بیان می کند.

الحان موسیقی را می توان از ساز استخراج کرد لیکن ترکیب کلمات و شعر با نغمه ها و الحان، مخصوص حلق انسانی است و گذشتگان هم به طور خلاصه موسیقی را نظمِ نغمه ها و ترکیب آن با شعر و کلام آهنک دار تعریف کرده اند.

چنانکه عبدالقادر می گوید، ممکن است خواننده ای با داشتن مایه طبیعی و صدای وحشیِ تعلیم نیافته خوانندگی کند و لحن مطبوع او مورد توجه شنوندگان قرار گیرد، لیکن از نظر علمی وفنی این خواندن ناقص و بی اعتبار است ؛ زیرا خوانندگی زمانی صحیح و مطبوع و مورد توجه و اعتناست که خواننده مایه صدای خود را از حیث اندازه و قدرت و وسعت و تحریر بداند.پپ ، از حدود توانایی و وسعت صدای خود تجاوز نکند ، تشخیص دهد آنچه می خواند در کدام دستگاه و آواز و گوشه است و با چه حالت و وسعت و تحریر باید ادا شود ،  یعنی آن آواز و گوشه باید درمایه بلند خوانده شود یا کوتاه ، بداند که چگونه آن را برداشت کند و فرود آید و اگر با ساز می خواند از همان آغاز صدای او با ساز جفت باشد و حین خواندن اختلاف پیدا نکند و خارج نشود و در موقع خوانندگی ، موقع و محیط و مکان را رعایت کند و شنوندگان را در نظر بگیرد و شعر را مناسب مقام و موقع و محل بگوید و بداند که در حین خواندنِ شعر کجا تحریر دهد و در محیط کوچک مانند اطاق،  ششدانگ نخواند. [  لازم است خواننده ] در مجلس بزرگان نگوید:

معرفت نیست در این قوم خدا را سببی                                                تا برم گوهر خود را به خریدار دگر

و در زمستان نخواند :

هوا مسیح نَفَس گَشت و باد نافه گشای                                          درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

و یا

[بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد                                                    از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد ]

و در شب نگوید :

امروز دیده ام به جمال تو روشن است

و یا؛ صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن

در خواندن آهنگهای ضربی روی حرفهای بیصدا و ساکن ، که محل سکوت و وقف است، تحریر یا کش ندهد  و بر روی حروف متحرک سکوت نکند و بیجا کلمات و اشعار را کِش ندهد و از این  قبیل .

خلاصه آنکه اگر صاحب صدای تعلیم یافته ی با ذوق و هوش جمیع شرایط را در نظر بگیرد و رعایت نکات حساس را بکند و سلیقه داشته باشد، اشعار و آواز او مطبوع طبع و لذت بخش و موثرو خوشایند هرگروه از شنوندگان خواهد بود.

چه خوش باشد آواز نرم حزین                                                               به گوش حریفانِ مست صبوح

به از روی زیباست آواز خوش                                                          که آن حفظ نفس است این قُوت روح    «سعدی شیرازی»

 

[۱]  استناد از پژوهشی در « بررسی و شناخت موسیقی ایرانی » نوشته ی خسرو جعفرزاده ، فصلنامه ی ماهور شماره ۵ پاییز ۱۳۷۸

منبع:https://musighar.com

گردآورنده:حبیب الماسیان

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن